خسته از رفتن وآمدن مدام در خیابان یکطرفه ای که تقدیرش نامیدی خسته ام از برآمدن هر روز ه ی روزی که اثری از تو نیست خسته ام از خسته تر از انی که فکر کنی پشت نقاب پنکیک و ریمل های مارکدار خسته ازنبودنم در بودنی که نیست چه بود رویای زندگی رویای باد در موهای شانه نکرده من بیهوده گی است که میبارد . سرگرمی مضحکی است زندگی. |