بود یا نبود

حس آوازی  ترانه ای

                         در حنجره پاره شده باد

حسی شگرف که بالا می آید

                                       بالا می آید

                                               بالا

 چشم های مرا می برد

دستها را می برد

دل مرا میبرد

 کنار پنجره ای که تو بودی

با آفتاب گرم در یک روز زمستانی


هیچ نبود

بود یا نمیدانم

دستانی و دلی که بود

 ترانه ای در باد

دل مرا میخواند

که پر شده بود حنجره ام از باد

پر شده بود خونم از تو

از چشمانم

از سرم بالا می رفت

که میرفت در باد

در گلویم حنجره تو

زیبا ترین کلام

می رفت در دستان باد

با من نبود

دستان و حنجره و باد

من بود

نبود یا نمیدانم

نشسته کنار پنجره ای از تو

با چشم بندی سیاه.


 



نظرات 1 + ارسال نظر
امان سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ب.ظ http://taaghormozgan.mihanblog.com/

در پشت چشم بندی معصوم دستان باد وحشت حنجره پرصدایش ُ کلام های اثیری پرشتاب را ارمغان می آورد.
بودیم ونبودیم ُ شدیم ونشدیم ُ آدمی که قرار بود باشیم .
و من فقط یک روز کنار همان پنجره یادت باشد که فریاد زدم آن هم فقط به خاطر تو

امان جان خوبم میفمیم .ممنون که سرمیزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد