دوباره

از میان گذشته 

تا شدم 

خرد و هزار تکه با باد 

با ذهنیتی که رها میشود در  

نبودنهای بسیار 

هنوز در من پارسال هم نیامده 

سال از سالم نمیگذرد  

عادت کرده ام آخر هر ماه 

به هر ضربه که فرود آید  

یکی پس از دیگری 

این مخوف اهریمن درونم 

دست از من بر نمیدارد 

در شبانه ای تو 

که هزاره میشود 

رویایی بی سرانجام 

 در نوشیدن سیال فریبکار صدایت

هنوز سردم است  

گنجشکهای رابطه  

دعوتم کنید 

تا مکرر شوم  

                 در دوباره 

 

                        و   دوباره های بسیار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد